معنی ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب, معنی ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مجپ) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب, معنی تca abj، kokcabj، mc اkbj، (k[,) fcاj;dxاjbj تidd[ lcbj، kاbi تokdc، kاdi، [ma، ocma، اqzcاf, معنی اصطلاح ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب, معادل ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب, ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب چی میشه؟, ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب یعنی چی؟, ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب synonym, ترش شدن، مخمرشدن، ور امدن، (مج.) برانگیزاندن تهییج کردن، ماده تخمیر، مایه، جوش، خروش، اضطراب definition,